زناشویی

چرا گاهی در روابط عاشقانه، یکی از طرفین احساس می‌کند که با تمام وجود باید همه چیز را کنترل کند؟

بهبود روابط زناشویی تمایل به کنترل در یک رابطه عاشقانه، می‌تواند نشانه‌ای از مسائل عمیق‌تر و پنهان در روان فرد باشد. این رفتار، اگرچه شاید در ظاهر به قصد محافظت و یا بهبود رابطه دیده شود، اما در واقع می‌تواند آسیب‌های جدی به هر دو طرف وارد کند. فشار برای کنترل، اغلب ریشه در ناامنی‌ها و ترس‌های درونی فرد دارد. این احساسات منفی، باعث می‌شوند که فرد برای آرام کردن خود و کاهش اضطراب، به دنبال تسلط بر شرایط و رفتارهای طرف مقابل باشد.

  • ترس از دست دادن:

    این ترس، یکی از قوی‌ترین محرک‌ها برای کنترل است. فرد می‌ترسد که اگر کنترل را از دست بدهد، طرف مقابل او را ترک کند.
  • ناامنی عاطفی:

    احساس بی‌ارزشی یا عدم دوست‌داشتنی بودن، می‌تواند باعث شود فرد برای اثبات خود و حفظ رابطه، به کنترل روی بیاورد.
  • تجربه‌های گذشته:

    تجربه‌های تلخ در روابط قبلی، مانند خیانت یا رها شدن، می‌توانند ترس از تکرار آن تجربه‌ها را در فرد زنده نگه دارند و او را به سمت کنترل سوق دهند.
  • عزت نفس پایین:

    فردی که عزت نفس پایینی دارد، ممکن است احساس کند که فقط با کنترل می‌تواند رابطه را حفظ کند.
  • الگوهای خانوادگی:

    اگر فرد در خانواده‌ای بزرگ شده باشد که کنترل و سلطه در آن رایج بوده، احتمال اینکه این الگو را در روابط خود تکرار کند، بیشتر است.
  • نیاز به تایید:

    فرد ممکن است نیاز داشته باشد که دائماً از طرف مقابل تایید و تحسین شود و برای رسیدن به این هدف، او را کنترل کند.
  • مشکلات حل نشده:

    وجود مشکلات حل نشده در رابطه، می‌تواند باعث شود فرد برای جلوگیری از بروز دوباره آن مشکلات، سعی در کنترل شرایط داشته باشد.
  • ترس از آسیب‌پذیری:

    کنترل، راهی برای محافظت از خود در برابر آسیب‌پذیری و نشان دادن ضعف است.
  • عدم اعتماد به نفس:

    فرد به توانایی‌های خود برای حفظ رابطه اعتماد ندارد و به همین دلیل، به دنبال کنترل است.
  • باورهای غلط:

    باورهای غلط در مورد روابط، مانند اینکه “من باید همه چیز را در رابطه بدانم”، می‌توانند منجر به رفتارهای کنترلی شوند.
  • عدم مهارت‌های ارتباطی:

    فرد نمی‌داند چگونه به طور سالم و موثر با طرف مقابل ارتباط برقرار کند و به همین دلیل، به کنترل روی می‌آورد.
  • فشار اجتماعی:

    فشار از طرف جامعه یا خانواده برای داشتن یک رابطه “بی نقص” می‌تواند فرد را به سمت کنترل سوق دهد.
  • فرهنگ:

    در برخی فرهنگ‌ها، کنترل و سلطه در روابط مردسالارانه بیشتر دیده می‌شود.
  • اضطراب:

    کنترل، راهی برای کاهش اضطراب و احساس امنیت کاذب است.
  • حسادت:

    حسادت، یکی از قوی‌ترین محرک‌ها برای کنترل کردن طرف مقابل است.
  • نگرانی:

    فرد از روی نگرانی برای طرف مقابل، سعی در کنترل او دارد.
  • عدم پذیرش تفاوت‌ها:

    فرد نمی‌تواند تفاوت‌های طرف مقابل را بپذیرد و سعی می‌کند او را به شکل دلخواه خود درآورد.

شناخت این عوامل، اولین قدم برای حل مشکل و ایجاد یک رابطه سالم و برابر است. باید فرد به دنبال کمک حرفه‌ای باشد تا بتواند ریشه‌های این رفتارها را شناسایی و به طور سازنده‌تری با احساسات خود کنار بیاید. درک این موضوع که کنترل، نه تنها راه حل نیست، بلکه خود بخشی از مشکل است، می‌تواند دیدگاه فرد را تغییر دهد و او را به سمت رفتارهای سالم‌تر و سازنده‌تر هدایت کند.

ریشه‌های میل به کنترل در روابط

احساس نیاز به کنترل در یک رابطه عاشقانه، پدیده‌ای پیچیده است که ریشه در عوامل متعددی دارد. این احساس می‌تواند به آرامی رشد کند و به مرور زمان، پویایی رابطه را به شدت تحت تاثیر قرار دهد. در این مطلب، به بررسی برخی از مهم‌ترین دلایل و عوامل ایجاد کننده این میل می‌پردازیم. درک این عوامل، گامی مهم در جهت حل این مشکل و ایجاد رابطه‌ای سالم‌تر و برابرتر است. این میل می‌تواند ناشی از تجربیات شخصی، باورهای فردی و یا حتی الگوهای رفتاری آموخته شده باشد. باید در نظر داشت که کنترل‌گری، به ندرت از سر بدخواهی است، بلکه اغلب، تلاشی ناآگاهانه برای مدیریت ترس‌ها و ناامنی‌ها است. در ادامه به 17 نکته کلیدی در این باره اشاره می کنیم: این مطلب جهت آگاهی رسانی است و جایگزین مشاوره تخصصی نمی باشد.

1. ناامنی و کمبود اعتماد به نفس

فردی که از درون احساس ناامنی می‌کند، ممکن است برای پنهان کردن این احساس و ایجاد حس امنیت، سعی در کنترل شرایط و طرف مقابل داشته باشد. عدم اعتماد به نفس باعث می شود فرد تصور کند که لیاقت عشق و توجه همسرش را ندارد و به همین دلیل تلاش می کند او را تحت کنترل خود درآورد. این ناامنی می‌تواند ناشی از تجربیات گذشته، مقایسه خود با دیگران و یا حتی ترس از تنهایی باشد. فرد با کنترل رابطه، سعی می کند از طرد شدن و رها شدن جلوگیری کند. به بیان دیگر، کنترل، نوعی مکانیسم دفاعی در برابر احساس آسیب پذیری است. این افراد معمولا به دنبال تایید و تحسین دائمی از سوی همسر خود هستند. آنها ترس از دست دادن کنترل رابطه را دارند.

2. ترس از دست دادن

ترس از دست دادن معشوق، یکی از قوی‌ترین محرک‌ها برای کنترل‌گری است. فرد می‌ترسد که اگر کنترل را از دست بدهد، طرف مقابل او را ترک کند. این ترس می‌تواند به دلیل تجربیات تلخ گذشته، مانند خیانت یا رها شدن، تشدید شود. فرد ممکن است به طور ناخودآگاه تصور کند که با کنترل، می‌تواند مانع از وقوع مجدد آن تجربیات دردناک شود. به همین دلیل، تلاش می کند با وضع قوانین و محدودیت ها، رابطه را به طور کامل مدیریت کند. گاهی اوقات، این ترس به قدری شدید است که فرد حاضر است هر کاری انجام دهد تا معشوق خود را نگه دارد. در واقع، فرد در تلاش است تا از صدمات عاطفی احتمالی جلوگیری کند. این افراد معمولا بسیار حسود هستند.

3. تجربیات کودکی

الگوهای رفتاری که در دوران کودکی آموخته‌ایم، می‌توانند تاثیر عمیقی بر روابط ما در بزرگسالی داشته باشند.اگر فرد در خانواده‌ای بزرگ شده باشد که کنترل و سلطه در آن رایج بوده، ممکن است این الگو را در روابط عاشقانه خود نیز تکرار کند.مثلا کودکی که در معرض انتقاد مداوم و سخت‌گیری بیش از حد قرار گرفته، ممکن است در بزرگسالی سعی کند با کنترل اطرافیان، احساس امنیت و قدرت کند.در ضمن، کودکانی که والدین مستبد و سلطه‌گری داشته‌اند، ممکن است یاد بگیرند که برای حفظ خود، باید دیگران را کنترل کنند.

این الگوها اغلب ناخودآگاه هستند و فرد ممکن است متوجه نباشد که رفتارش ریشه در تجربیات دوران کودکی دارد.

تجارب ناخوشایند کودکی می‌تواند باعث ایجاد طرحواره های ناسازگار در فرد شود.این طرحواره ها الگوهای تفکری و رفتاری هستند که بر روابط فرد تاثیر می گذارند.در نتیجه، فرد ممکن است برای محافظت از خود، به کنترلگری روی بیاورد.

4. باورهای غلط درباره عشق و رابطه

برخی افراد باورهای غلطی درباره عشق و رابطه دارند که آنها را به سمت کنترل‌گری سوق می‌دهد. مثلا ممکن است فکر کنند که عشق واقعی به معنای مالکیت طرف مقابل است و باید تمام جوانب زندگی او را تحت نظر داشته باشند. این باورها اغلب ناشی از کاملا مطلوب‌های غیرواقع‌بینانه و فیلم‌های رمانتیک هستند. در ضمن، برخی افراد تصور می‌کنند که وظیفه دارند طرف مقابل را “بهتر” کنند و برای رسیدن به این هدف، به کنترل و اعمال نظر روی می‌آورند. این باورها می‌توانند منجر به انتظارات غیرواقع‌بینانه و نارضایتی در رابطه شوند. به بیان دیگر، فرد با این باورهای غلط، به دنبال ایجاد یک رابطه “بی نقص” است. اما واقعیت این است که هیچ رابطه ای بدون نقص وجود ندارد. تلاش برای ایجاد یک رابطه کاملا مطلوب، می‌تواند منجر به ناامیدی و کنترلگری شود.

5. اضطراب و استرس

زمانی که فرد تحت فشار اضطراب و استرس قرار دارد، ممکن است برای کاهش این احساسات، به کنترل‌گری روی بیاورد.کنترل کردن موقعیت‌ها و افراد، به او حس تسلط و امنیت می‌دهد.مثلا فردی که از نظر مالی دچار بحران است، ممکن است سعی کند تمام هزینه‌های همسرش را کنترل کند تا از بروز مشکلات بیشتر جلوگیری کند.در ضمن، فردی که در محیط کار با استرس زیادی مواجه است، ممکن است برای جبران این استرس، در خانه به رفتارهای کنترلی روی بیاورد.اضطراب و استرس می‌توانند توانایی فرد برای تفکر منطقی و حل مسئله را کاهش دهند و او را به سمت رفتارهای غیرمنطقی سوق دهند.

در این شرایط، کنترلگری، نوعی مکانیسم مقابله ای با اضطراب و استرس است.

اما این مکانیسم، نه تنها مشکل را حل نمی کند، بلکه می‌تواند آن را تشدید کند.به همین دلیل، باید فرد راه های سالم تری برای مدیریت اضطراب و استرس را بیاموزد.

6. نیاز به قدرت و تسلط

در برخی موارد، میل به کنترل ناشی از نیاز عمیق به قدرت و تسلط بر دیگران است. این افراد از احساس قدرت و کنترل لذت می‌برند و برای حفظ این حس، به رفتارهای کنترلی روی می‌آورند. این نیاز می‌تواند ریشه در تجربیات گذشته، مانند احساس ناتوانی و ضعف در کودکی، داشته باشد. در ضمن، برخی افراد ممکن است از قدرت به عنوان ابزاری برای جبران کمبودها و ناامنی‌های خود استفاده کنند. این افراد معمولا بسیار رقابتی هستند و از برتری نسبت به دیگران لذت می‌برند. آنها ممکن است به طور ناخودآگاه در تلاش باشند تا احساس بی ارزشی خود را پنهان کنند. قدرت طلبی بیش از حد، می‌تواند منجر به رفتارهای آزاردهنده و سوء استفاده گرایانه شود. به همین دلیل، باید فرد به دنبال راه های سالم تری برای ارضای نیاز به قدرت باشد.

7. عدم مهارت‌های ارتباطی

فردی که مهارت‌های ارتباطی ضعیفی دارد، ممکن است برای بیان نیازها و احساسات خود به طور مستقیم، به رفتارهای کنترلی روی بیاورد.او نمی‌داند چگونه خواسته‌های خود را به طور موثر بیان کند و به همین دلیل، سعی می‌کند با کنترل طرف مقابل، به هدف خود برسد.مثلا فردی که می‌خواهد همسرش بیشتر به او توجه کند، به جای اینکه این نیاز را به طور مستقیم بیان کند، ممکن است سعی کند او را از رفتن به مهمانی یا دیدار با دوستانش منع کند.عدم توانایی در برقراری ارتباط موثر، می‌تواند منجر به سوء تفاهم و نارضایتی در رابطه شود.

در این شرایط، فرد به جای حل مسئله از طریق گفتگو، به کنترلگری متوسل می شود.

نوشته های مشابه

این افراد معمولا در گوش دادن فعال و همدلی با دیگران مشکل دارند.بهبود روابط زناشویی به همین دلیل، باید فرد مهارت های ارتباطی خود را تقویت کند.آموزش مهارت های ارتباطی می‌تواند به فرد کمک کند تا نیازها و احساسات خود را به طور موثرتری بیان کند.

8. الگوهای فرهنگی و اجتماعی

در برخی فرهنگ‌ها و جوامع، کنترل‌گری در روابط، به عنوان یک رفتار طبیعی و حتی مطلوب تلقی می‌شود.مثلا در برخی فرهنگ‌ها، مردان به عنوان مسئول و تصمیم‌گیرنده اصلی خانواده شناخته می‌شوند و این باور می‌تواند منجر به رفتارهای کنترلی در رابطه شود.در ضمن، در برخی جوامع، زنان تشویق می‌شوند که از مردان خود اطاعت کنند و این می‌تواند منجر به پذیرش رفتارهای کنترلی از سوی زنان شود.ازدواج - رابطه زناشویی با همسر -شناخت مردان و زنان - عشق محبت، علاقه - روانشناسی مهارت های ارتباطی دختران و پسران این الگوهای فرهنگی و اجتماعی می‌توانند به طور ناخودآگاه بر رفتار افراد تاثیر بگذارند و آنها را به سمت کنترل‌گری سوق دهند.

لازم به ذکر است که این الگوها، همواره درست و سالم نیستند.

باید به این نکته توجه داشت که یک رابطه سالم، بر پایه احترام متقابل و برابری بنا شده است.رفتارهای کنترلی، میتوانند این تعادل را بر هم بزنند.پس، باید افراد آگاهانه الگوهای فرهنگی و اجتماعی خود را بررسی کنند و رفتارهای سالم را جایگزین رفتارهای ناسالم کنند.

9. کمال‌گرایی

فردی که کمال‌گرا است، ممکن است برای رسیدن به استانداردهای بالای خود، سعی در کنترل همه چیز، از جمله طرف مقابل، داشته باشد. او می‌خواهد همه چیز بی‌نقص باشد و برای رسیدن به این هدف، به رفتارهای کنترلی روی می‌آورد. این افراد معمولا بسیار سخت‌گیر و انتقادگر هستند و از اشتباه کردن می‌ترسند. آنها ممکن است تصور کنند که با کنترل دیگران، می‌توانند از بروز اشتباهات جلوگیری کنند. کمال‌گرایی می‌تواند منجر به اضطراب و استرس مزمن شود. در ضمن، می‌تواند روابط فرد را تحت تاثیر قرار دهد. به همین دلیل، باید فرد تلاش کند تا استانداردهای خود را تعدیل کند و به خود و دیگران اجازه اشتباه کردن بدهد. پذیرش نقص ها، گامی مهم در جهت رهایی از کمال گرایی است.

10. ترس از خیانت

ترس از خیانت می‌تواند یکی از قوی‌ترین محرک‌ها برای کنترل‌گری باشد. فردی که تجربه خیانت داشته یا به طور کلی به همسر خود اعتماد ندارد، ممکن است برای جلوگیری از خیانت مجدد، سعی در کنترل او داشته باشد. این افراد معمولا بسیار حسود و شکاک هستند و به طور مداوم به دنبال شواهدی برای تایید شک خود می‌گردند. آنها ممکن است تلفن همراه، ایمیل و شبکه‌های اجتماعی همسر خود را چک کنند و او را به طور مداوم زیر نظر داشته باشند. ترس از خیانت می‌تواند رابطه را به شدت تخریب کند. اعتماد، اساس هر رابطه سالمی است و بدون اعتماد، رابطه نمی‌تواند به درستی پیش برود. به همین دلیل، باید فرد با ترس‌های خود مقابله کند و برای ایجاد اعتماد در رابطه تلاش کند. در صورت لزوم، مراجعه به مشاور می‌تواند در این زمینه کمک کننده باشد.

11. عزت نفس پایین

عزت نفس پایین می‌تواند یکی از دلایل اصلی کنترل‌گری در روابط باشد.فردی که عزت نفس پایینی دارد، ممکن است احساس کند که ارزشمند نیست و نمی‌تواند عشق و توجه دیگران را جلب کند.به همین دلیل، سعی می‌کند با کنترل طرف مقابل، او را از دست ندهد.این افراد معمولا بسیار وابسته و نیازمند هستند و به طور مداوم به دنبال تایید و تحسین از سوی همسر خود می‌گردند.آنها ممکن است برای جلب رضایت همسر خود، هر کاری انجام دهند و حتی از خواسته‌های خود چشم‌پوشی کنند.عزت نفس پایین می‌تواند رابطه را به رابطه‌ای ناسالم و وابسته تبدیل کند.

در این رابطه، فرد به جای اینکه به عنوان یک فرد مستقل و برابر با همسر خود رفتار کند، به عنوان یک پیرو و وابسته عمل می‌کند.

به همین دلیل، باید فرد عزت نفس خود را تقویت کند و یاد بگیرد که خود را دوست داشته باشد و به خود احترام بگذارد.تقویت عزت نفس می‌تواند به فرد کمک کند تا رابطه سالم تری را تجربه کند.

12. عدم استقلال عاطفی

عدم استقلال عاطفی، به این معناست که فرد برای احساس خوشبختی و امنیت، به طور کامل به طرف مقابل وابسته است.این افراد نمی‌توانند به تنهایی خوشحال باشند و همواره به دنبال تایید و حمایت عاطفی از سوی همسر خود هستند.به همین دلیل، ممکن است برای حفظ این وابستگی، به رفتارهای کنترلی روی بیاورند.آنها ممکن است از تنها ماندن بترسند و برای جلوگیری از این اتفاق، سعی کنند همسر خود را به طور کامل در زندگی خود ادغام کنند.عدم استقلال عاطفی می‌تواند رابطه را به رابطه‌ای خفه‌کننده و محدودکننده تبدیل کند.در این رابطه، فرد به جای اینکه به عنوان یک فرد مستقل و توانا عمل کند، به عنوان یک بار بر دوش همسر خود عمل می‌کند.

به همین دلیل، باید فرد استقلال عاطفی خود را تقویت کند و یاد بگیرد که به تنهایی خوشحال باشد و به خود متکی باشد.

داشتن علایق و سرگرمی های شخصی، می‌تواند به تقویت استقلال عاطفی کمک کند.در ضمن، ایجاد ارتباط با دوستان و خانواده، می‌تواند به فرد کمک کند تا از وابستگی بیش از حد به همسر خود جلوگیری کند.

13. ترس از تغییر

ترس از تغییر، یکی دیگر از عواملی است که می‌تواند باعث ایجاد رفتار کنترل‌گرایانه در روابط شود.زمانی که فرد از تغییرات احتمالی در رابطه می‌ترسد، سعی می‌کند با کنترل همه چیز، از وقوع این تغییرات جلوگیری کند.او ممکن است از تغییر در رفتار همسر خود، تغییر در سبک زندگی و یا حتی تغییر در میزان علاقه او به خود بترسد.به همین دلیل، تلاش می‌کند تا وضعیت فعلی را حفظ کند و از هرگونه تغییری جلوگیری کند.این ترس می‌تواند ناشی از تجربیات گذشته باشد.مثلاً فردی که در گذشته تجربه جدایی یا از دست دادن عزیزان را داشته است، ممکن است از هرگونه تغییری که ممکن است به جدایی ختم شود، بترسد.

این ترس می‌تواند باعث شود که فرد به شدت به همسر خود وابسته شود و سعی کند تمام جنبه‌های زندگی او را کنترل کند تا از ترک شدن جلوگیری کند.ترس از تغییر می‌تواند باعث شود که فرد از رشد و پیشرفت در رابطه خود جلوگیری کند و در یک وضعیت ایستا و ناراضی‌کننده بماند.پذیرش این واقعیت که تغییر، بخشی اجتناب ناپذیر از زندگی است، می‌تواند به فرد کمک کند تا بر ترس خود غلبه کند.در ضمن، تمرکز بر جنبه های مثبت تغییر و فرصت هایی که ایجاد می کند، می‌تواند به کاهش اضطراب ناشی از تغییر کمک کند.

باید فرد یاد بگیرد که با تغییرات سازگار شود و از آنها به عنوان فرصتی برای رشد و پیشرفت استفاده کند.

14. احساس عدم کفایت

احساس عدم کفایت یکی از مهم‌ترین عوامل ایجاد کننده رفتار کنترل‌گرایانه در روابط است.زمانی که فرد احساس می‌کند به اندازه کافی خوب نیست، ممکن است برای جبران این احساس، سعی در کنترل دیگران داشته باشد.او ممکن است فکر کند که با کنترل دیگران، می‌تواند برتری خود را ثابت کند و احساس ارزشمندی کند.این احساس عدم کفایت می‌تواند ریشه در دوران کودکی داشته باشد.مثلاً فردی که در کودکی به طور مداوم مورد انتقاد قرار گرفته یا نادیده گرفته شده است، ممکن است در بزرگسالی احساس کند که به اندازه کافی خوب نیست.

این احساس می‌تواند باعث شود که فرد به شدت به تایید دیگران وابسته شود و سعی کند با انجام دادن خواسته‌های آنها، رضایت آنها را جلب کند.اما این کار معمولاً نتیجه معکوس می‌دهد و باعث می‌شود که فرد احساس ناتوانی و کنترل‌نشدگی بیشتری داشته باشد.احساس عدم کفایت می‌تواند باعث شود که فرد در یک چرخه معیوب از کنترل و وابستگی گرفتار شود.شناسایی ریشه های این احساس و تلاش برای تقویت خودباوری، گامی مهم در جهت رهایی از این چرخه است.در ضمن، تمرکز بر نقاط قوت و دستاوردهای شخصی، می‌تواند به افزایش احساس ارزشمندی کمک کند.

باید فرد به خود یادآوری کند که ارزشمند است و نیازی به اثبات خود به دیگران ندارد.

15. سوء استفاده در گذشته

تجربه سوء استفاده در گذشته، خواه سوء استفاده فیزیکی، عاطفی یا کلامی، می‌تواند یکی از دلایل مهم ایجاد رفتار کنترل‌گرایانه در روابط باشد.فردی که در گذشته مورد سوء استفاده قرار گرفته است، ممکن است احساس کند که قدرت و کنترل خود را از دست داده است.به همین دلیل، ممکن است برای جلوگیری از تکرار این تجربه، سعی در کنترل دیگران داشته باشد.این افراد معمولاً به سختی به دیگران اعتماد می‌کنند و همیشه در حالت آماده باش و دفاعی قرار دارند.آنها ممکن است به شدت حسود و شکاک باشند و به طور مداوم نگران این باشند که دوباره مورد سوء استفاده قرار بگیرند.

تجربه سوء استفاده می‌تواند باعث شود که فرد دچار آسیب‌های روانی جدی شود که نیازمند درمان تخصصی است.

اگر در گذشته مورد سوء استفاده قرار گرفته‌اید و احساس می‌کنید که این تجربه بر روابط شما تاثیر می‌گذارد، حتماً به یک متخصص روانشناس مراجعه کنید.

16. اختلالات شخصیتی

در برخی موارد، رفتار کنترل‌گرایانه می‌تواند نشانه ای از یک اختلال شخصیتی باشد.برخی از اختلالات شخصیتی، مانند اختلال شخصیت وسواسی جبری (OCPD) و اختلال شخصیت نمایشی (Histrionic)، با رفتارهای کنترل‌گرایانه همراه هستند.افراد مبتلا به OCPD معمولاً به شدت کمال‌گرا و منظم هستند و سعی می‌کنند همه چیز را تحت کنترل خود داشته باشند.آنها ممکن است به شدت سخت‌گیر و انتقادگر باشند و از اشتباه کردن می‌ترسند.افراد مبتلا به اختلال شخصیت نمایشی معمولاً به دنبال جلب توجه هستند و سعی می‌کنند با رفتارهای اغراق‌آمیز و نمایشی، دیگران را تحت تاثیر قرار دهند.

آنها ممکن است برای جلب توجه، از رفتارهای کنترل‌گرایانه نیز استفاده کنند.

تشخیص و درمان اختلالات شخصیتی نیازمند ارزیابی تخصصی توسط یک متخصص روانپزشک است.اگر فکر می‌کنید که ممکن است به یکی از این اختلالات مبتلا باشید، حتماً به یک متخصص مراجعه کنید.

17. همدلی پایین

همدلی پایین، یعنی ناتوانی در درک و احساس کردن احساسات دیگران، می‌تواند یکی از دلایل ایجاد رفتار کنترل‌گرایانه در روابط باشد.فردی که همدلی پایینی دارد، ممکن است نتواند بفهمد که رفتارهای کنترلی او چه تاثیری بر طرف مقابل دارد.او ممکن است فکر کند که رفتارهای او به نفع رابطه است و متوجه نشود که این رفتارها باعث آسیب رساندن به طرف مقابل می‌شود.این افراد معمولاً در برقراری ارتباط موثر با دیگران مشکل دارند و نمی‌توانند به درستی به نیازها و احساسات آنها پاسخ دهند.آنها ممکن است خودمحور و خودخواه به نظر برسند و به ندرت به دیدگاه دیگران توجه کنند.

تقویت مهارت همدلی می‌تواند به فرد کمک کند تا رفتارهای خود را اصلاح کند و روابط سالم‌تری را تجربه کند.

برای تقویت همدلی، می‌توانید سعی کنید به احساسات دیگران توجه بیشتری نشان دهید و سعی کنید خود را جای آنها بگذارید.توجه داشته باشید شما می‌توانید با مطالعه و تماشای فیلم‌هایی که به موضوع همدلی می‌پردازند، آگاهی خود را در این زمینه افزایش دهید.

نمایش بیشتر

‫2 دیدگاه ها

  1. آرینا یغمایی گفت:

    مقاله خیلی خوبی بود و به نکات مهمی اشاره کرد. من خودم در رابطه قبلی ام این مشکل رو داشتم که همیشه می خواستم همه چیز رو کنترل کنم. بعدها فهمیدم این رفتارم بیشتر از ترس تنهایی و کمبود اعتماد به نفس بود.

    به نظر من خیلی مهمه که آدم قبل از هر کاری، اول ریشه این رفتارها رو توی خودش پیدا کنه. یه سوال داشتم – شما اشاره کردید که مشاوره می تونه کمک کنه، میشه لطفا یه مطلب جداگانه درباره تکنیک های عملی که مشاوران برای کاهش این رفتارها پیشنهاد می دن بنویسید؟ خیلی ها مثل من نیاز دارن بدونن چطور می تونن این عادت رو ترک کنن.

    یه پیشنهاد دیگه هم دارم، شاید بد نباشه یه تست ساده روانشناسی هم بذارید که خواننده ها بتونن بفهمن میزان این تمایل توی خودشون چقدره. اینطوری می تونن زودتر متوجه مشکل بشن و برای حلش اقدام کنن.

  2. در طول سال‌های کار با زوج‌هایی که درگیر رفتارهای کنترل‌گرایانه بوده‌اند، متوجه شدم اغلب ریشه این الگوها به اتفاقاتی برمی‌گردد که در کودکی تجربه کرده‌اند. یکی از مراجعانم که پدری بسیار سخت‌گیر داشت، ناخودآگاه همان الگوها را در رابطه خود تکرار می‌کرد. نگاه عمیق به تاریخچه زندگی افراد نشان می‌دهد بسیاری از این رفتارها نه از روی قصد، بلکه محصول یادگیری‌های ناخودآگاه است.

    میزان اضطراب و ترس از دست دادن در رفتارهای کنترل‌گرایانه به شدت بالاست. این اضطراب گاهی آنقدر قوی است که فرد را وادار به رفتارهایی می‌کند که خودش هم می‌داند نادرست است. مشاهده کرده‌ام افراد کنترل‌گر اغلب تصور می‌کنند اگر کوچک‌ترین اختیاری به طرف مقابل بدهند، رابطه از کنترلشان خارج می‌شود. این ترس نشان‌دهنده ضعف شدید در اعتماد به نفس و مهارت‌های ارتباطی است.

    در بررسی رابطه بین کنترل‌گری و فرهنگ، دیده‌ام در جوامع مردسالار این رفتارها اغلب عادی‌سازی می‌شوند. این عادی‌سازی باعث می‌شود فرد کنترل‌گر نه تنها رفتار خود را مشکل نبیند، بلکه آن را وظیفه خود بداند. در مشاوره با چنین افرادی، کار اصلی تغییر این باور غلط است که کنترل برابر با مراقبت و مسئولیت‌پذیری است.

    موضوع جالبی که کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد، رابطه مستقیم بین عدم شناخت عواطف شخصی و رفتارهای کنترل‌گرایانه است. افرادی که در شناسایی و بیان احساسات خود مشکل دارند، اغلب به جای صحبت درباره نیازهای عاطفی، به کنترل طرف مقابل متوسل می‌شوند. این افراد معمولا نمی‌توانند به وضوح بیان کنند چه می‌خواهند و چرا نگران هستند.

    الگوهای کنترل‌گری گاهی به حدی ظریف هستند که حتی فرد کنترل‌گر هم متوجه آنها نمی‌شود. مانند توقع پاسخ فوری به پیام‌ها، نظارت بر روابط اجتماعی یا دخالت در جزئیات زندگی شخصی طرف مقابل. این رفتارها به مرور حریم خصوصی را از بین می‌برد و فضای رابطه را مسموم می‌کند. در جلسات مشاوره، آموزش تشخیص این رفتارهای ظریف بخش مهمی از فرآیند درمان است.

    برخی زوج‌ها در جلسات مشاوره می‌گویند کنترل‌گری در ابتدای رابطه وجود نداشته، اما به مرور شکل گرفته است. این حالت معمولا نشان می‌دهد یکی از طرفین احساس امنیت خود را در رابطه از دست داده است. افزایش رفتارهای کنترل‌گرایانه اغلب هشداری است که رابطه در مسیر درستی پیش نمی‌رود و نیاز به اصلاح دارد. این نوع کنترل‌گری گاهی با مداخله به موقع قابل اصلاح است.

    خواندن مطالب تخصصی در این زمینه همیشه کمک می‌کند دیدگاه‌های جدیدی پیدا کرد. مطالبی که به این صورت دقیق و علمی به موضوع می‌پردازند، راهنمای خوبی برای درک بهتر این رفتارهای پیچیده هستند. همین موضوع باعث شد مطالب دیگر در این زمینه را هم با دقت بخوانم و بتوانم از آنها در کار عملی خود استفاده کنم. پرداختن علمی به چنین موضوعاتی نشان‌دهنده سطح بالای آگاهی نویسنده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا